صبح عاشورا هم مصلحت اندیشی کردند و به امام حسین ع میگفتند کوتاه بیا
یکی از تقابلها و مناظراتی که درطول تاریخ بین مدعیان دین و دین باوری وجود داشت، این بود که عدهای از دین باورها معتقد بودهاند برای اینکه از دین خدا دفاع کنند، لازم است که در پارهای از مواقع، مصالحی را رعایت کنند و بهدلیل رعایت این مصالح فکر میکردند که باید از برخی اصول و باورهایشان کوتاه بیایند. به این گمان که با این کوتاه آمدن و با این تنازل میتوانند در آینده از دین خدا دفاع کنند.
در قضیه عاشورا و کربلا یکی از بارزترین گفتوگوها و مناظرات، مناظراتی است که عدهای به سیدالشهدا علیه السلام فشار میآورند که شما بالاخره دنیا را میبینید و از وضعیت مطلع هستید، کوفیان را می شناسید و میدانید که کوفی وفا ندارد و میدانید که این نامههایی که نوشتهاند، نامههای درستی نیست، تازه حتی اگر درست باشد، در برابر این دستگاه پلید اموی، کاری نمیشود کرد و آنها سپاه ده هزاران نفری دارند، شما قیام نکنید. از این جنس مصلحت اندیشی از همان لحظهای که حضرت تصمیم گرفتند که در ماه رجب سال 60 هجری از مدینه خارج شوند، در تاریخ میبینیم تا صبح عاشورا. حتی لحظات آخر باز عدهای مصلحت اندیشی میکنند و به سید الشهدا علیه السلام میگویند که شما کوتاه بیایید. اصولاً یکی از مواردی که در کربلا و واقعه عاشورا بسیار باید مورد تحقیق قرارگیرد، همین نکته است.
اینجا همه شیعه هستیم و همه ادعای شیعه گری و محبت اهل بیت علیهم السلام میکنیم، در کربلا سپاه 30 هزار نفری که اگر بیشتر نبوده، کمتر هم نبودند، این سپاه 30 هزار نفری که از شام نیامده بود، از کوفیها بودند. از کوفیهایی که ادعای محبت اهل بیت علیهم السلام را داشتند. کوفیهایی که حکومت امیر المومنین علیه السلام را دیده بودند، کوفی هایی که میدانستند آبادانی کوفه به لحاظ موقعیت مرکز شدنش در زمان امیر المومنین علیه السلام بوده و در بحث کشاورزی و رونق اقتصادی ناشي از نوآوریها و اندیشه امام علی علیه السلام بودهاست که در طول تاریخ ثبت شده و چیز پنهانی نیست. همین کوفیان هستند که قاتلان سیدالشهدا عليه السلام میشوند.
اين، یک بحث مهمی است که آیا کوفیان از اول تصمیم گرفته بودند که حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به شهادت برسانند، از همان لحظهای که اتفاق کربلا رخ داد و یا نه این تصمیم بعداً گرفته شد. تاریخ اینطور ثبت کرده است که کوفیان از همان لحظهای که پیمان شکنی کردند، که آن پیمان شکنی هم داستان مفصلی دارد و خلاصهاش این است که ترس و توجه به دنیا باعث شد که آنها بر سرپیمان خودشان نمانند، از ابتدا بنایشان کشتن امام حسین علیه السلام نبود، خیال کوفیان این بود که در یک جنگ فرسایشی، که این جنگ هم نه جنگ با شمشیر، بلکه یک جنگ روانی فرسایشی است، میتوانند سید الشهدا علیه السلام را وادار کنند که از آرمانش کوتاه بیاید و دیگر ادامه ندهد، و دست اهل بیتش را بگیرد و به مدینه برگردد.
اما سید الشهدا علیه السلام مکرر حساب را روشن میکردند و میگفتند که این صحنه، صحنه رفتن نیست، چون رفتن از این صحنه، لطمهای به اسلام میزند که دیگر اسلامی باقی نخواهد ماند. فرمودند که اینجا دیگر صحنهای نیست که مثل برادرم حسن علیه السلام، من جایی برای مذاکره و صحبت داشته باشم، جای این را داشته باشم که بروم و صحنه نیرو را تغییر دهم، صحنه نبرد همین جاست و این صحنه، صحنه قابل تغییر نیست، این صحنه باید شکل بگیرد، چون اگر شکل نگیرد، اسلام باقی نمیماند؛ از اینجا معلوم میشود که یک جاهایی است که نباید مصلحت اندیشیهای اینچنین کرد، ولو اینکه نتیجهاش شهادت، هتک حرمت و آبرو و خون دادن باشد، یک جایی میرسد که باید این اتفاقات رخ دهد و جای مصلحتاندیشی نیست و گرنه حضرت سید الشهدا علیه السلام اهل تدبیر بودند.
برای همین سپاه کوچک خود میمنه و میسره، مشخص کردند، همین 72 نفر، که گفته میشود حدود 38 اسب بیشتر نداشتند و بقیه پیاده بودند، همان سپاه کوچک را هم منظم کردند و نگفتند که خوب اینها که ما را میکشند، پس اینجا بایستیم تا کشته شویم، نه، همانجا هم تدبیر و برنامهریزی کردند و طبق بالاترین فنون جنگی زمان، جنگيدند، پشت خیمهها را محصور کردند که از پشت به آنها حمله نکنند و خلاصه کاملاً با تدبیر عمل کردند.
کسانی که ادعای مأمومی دارند، نباید خواسته خود را به اسم مصلحت تحمیل کنند
معلوم میشود که تدبیر با مصلحت اندیشی بیجا دو موضوع جداگانه است، ما نمیگوییم دفاع از انقلاب، اسلام و آرمانها باید بیتدبیرانه باشد، اما میگوییم بر اساس مصلحتاندیشی نباید باشد، اگر هم قرار است مصلحتی اندیشیده شود، مبنای آن، منافع و مضار اشخاص نباید باشد. بله، در اسلام داریم که امام جامعه اسلامی میتواند تصمیم گرفته و بر اساس مصلحت، حج را هم تعطیل کند، مسجدی را خراب کند، حکمی از احکام الهی را بگوید فعلاً انجام نشود، اینها وجود دارد و جزو اختیار امام مسلمین است اما در مبنای هیچکدام از این تصمیمگیریها نباید منافع و مضار شخص دخیل باشد، نباید مدعیاني كه خودشان مأموم هستند و مدعی هستند که ما مطیع امام هستیم، خواسته خود را تحمیل و به آن امام بخواهند فشار بیاورند و تصمیمی را به او تحمیل کنند.
برادر عزیزم حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا پناهیان این موضوع را در سال 88 خیلی خوب تحت عنوان تحمیلگران شکافتند. کسانی که در طول تاریخ تلاش کردند که نظرات خود را به امام معصوم علیه السلام تحمیل کنند. در کربلا هم کوفیان آمده بودند که نظر مصلحت اندیشانه خودشان را به امام مسلمین تحمیل و کاری کنند که سیدالشهدا علیه السلام راهی جز این نداشته باشد که حرف آنها را بپذیرد و دوباره کاری کنند که ماجرای امام حسن علیه السلام رخ دهد که صلح را به ایشان تحمیل کردند.
سال 79 بود که رهبر معظم انقلاب درهمین ایام محرم سخنرانی کردند، سخنرانی مشهوری که خواص را به چالش کشیدند و گفتند که عاشورا زاییده بی بصیرتی خواص بود، خواصی که در صحنه نیامدند تا از سید الشهدا علیه السلام دفاع کنند و کاری کردند که امر بر عدهای مشتبه شد. آقا فرمودندکه عدهای خیال نکنند که زمان ما مثل زمان امام حسن مجتبی علیه السلام است، امروز، وضع ما عاشورایی است. ما هم وضعيتمان اینطور است که اگر اتفاقی پیش بیاید، موضع ما باید حسینی باشد.
یعنی الان صحنه، صحنهای است که انقلاب اسلامی درحدی از بالندگی قرار دارد و آنقدر برای جهان الهام بخش است که اگر بخواهد به این نظام خدشهای وارد شود و اسلامیت آن مورد تعرض قرار گیرد، این صحنه، صحنه مذاکره، کوتاه آمدن و مصلحت اندیشی نیست، بلکه باید در آن پایمردی کرد.
اگرچه آقا در فتنه بصیرت زایی کردند اما باز هم چشمان عدهای ندید!
مقام معظم رهبری در سال 88 هم فرمودند که امام بزرگوار ما به کسی باج نداد، من هم باج نخواهم داد. چرا آقا در سال 88 این جمله را فرمودند، بعد از انتخابات که میتوانست بزرگترین پیروزی تلقی شود و واقعاً هم همین است، کدام کشور است که در یک انتخابات بالای 85 درصد مردمش در صحنه حاضر شوند و رییس جمهور منتخب هم بالای 60 درصد رأی بیاورد. یک تراز بلندی در دموکراسی و مردم سالاری دینی گذاشته شد و این افتخار برای مردم سالاری دینی شد که توانست این صحنه را رقم بزند. دشمن تلاش کرد که همین نقطه قوت را به نقطه شکست تبدیل کند. با اینکه روشن بود خواسته دشمن، تنها اين نيست كه انتخابات ابطال شود و یا اینکه چه کسی رئیس جمهور شود؛ بلکه نظرش نابود کردن نظام و محو اسلامیت آن و مردم سالاری دینی است. اما یک عدهای بیتدبیری و یا اگر بهتر بگوبیم، غفلت کرده و سوء تدبیر داشتند، شرایطی را رقم زدند که این فتنه هشت ماه طول کشید. 29 خرداد 88 یک هفته پس از انتخابات و بعد از آن لشکر کشیهای خیابانی، رهبری معظم خطبه خواندند، تکلیف را روشن کردند و پس از آن موجی که فتنهگرها گمان میکردند، میتوانند راه بیندازند، عملاً منتفی شد.
مردم آگاه شدند و متوجه شدند که جریان چیست و مسیر را رهبری تبیین کردند و با نفس مسیحایی که داشتند، دلها را روشن و معلوم کردند که بالاخره محل اختلاف و گرفتاری کجاست. چشمها را بصیر کردند اما یک عدهای چشمانشان ندید! یک عدهای باز تلاش کردند که این جنگ را جنگ فرسایشی کنند و تحمیلهایی را به رهبری داشته باشند و از نظام و رهبری باج بگیرند.
خیلی زمان از این رفتارها نگذشته است و عاشورا و کربلا فرصتی است که ما با اصول و مبانی حضرت سیدا لشهدا علیه السلام، وقایع روزمان را هم مرور کنیم؛ هر روز عاشورا است و هر زمین کربلا است و باید این اصول عاشورایی را به همه وقایع عرضه کنیم و راه را گم نکنیم.
واقعیت تلخ این است که عدهای در سال 88 دنبال این بودند که نظراتشان را به رهبری تحمیل کنند و از نظام امتیاز بگیرند و عدهای هم با سکوت یا حتی با تردید آفرینیهایشان موجب شدند که فتنه گسترش پیدا کند، امر برای عدهای مشتبه شود و نتوانند راه را پیدا کنند.
وقتی مردم از سیاسیون ناامید شدند، با حماسه نه دی فتنه را جمع کردند
امروز هم ما درآستانه سالگرد 9 دی هستیم. چرا رهبری فرمودند 9 دی تولد است، فرمودند بعدها تاریخ درباره عظمت 9 دی خواهد نوشت که چه اتفاقي افتاد. بعدها خود این دشمنان به زبان خواهند آورد که چه توطئههایی را داشتند که نقش بر آب شد، این توطئهها چه هدفی داشت؟ تمام این توطئهها برای این بود که با یک فشار بتوانند از نظام امتیاز بگیرند و این امتیازگیری را آنقدر ادامه دهند که محوریت ولایت فقیه را مورد خدشه قرار دهند، ولايت فقيه يعني آنچه که اساس اسلامیت نظام ما است و آن اصلی که نظام، به واسطه آن حفظ میشود. همان که امام فرمودند که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما وارد نشود.
9 دی زمانی بود که مردم دیدند سیاسیون کارهای خودشان را درست انجام نمیدهند، بعضیهایشان که گیج هستند و حواسشان پرت است و خیال میکنند که این دعوا بین دو نفر است و چون از یکی دل خوشی ندارند، حداقلش سکوت میکنند؛ یک عدهای هم ترسیدهاند، چون حضور در این صحنه هزینه دارد و باید آبرو بگذارند و انگشتنما میشوند، عدهای به این دلیل کنار کشیدند که آلودگیهایی برای خودشان یا اطرافیانشان پیش آمده بود و مشکلاتی داشتند که نمیتوانستند، آزادانه عمل کنند و خودشان گرفتار بودند.
مردم دیدند سیاسیون و خواص به وظیفه خود عمل نمیکنند و فتنه طول کشیده، اینقدر دارد طول میکشد که کار به اینجا رسیده كه عاشورا و باورهای اساسی دارد مورد هجمه قرار میگیرد. آن کسی که به آرمان عاشورایی حمله میکند، میداند و میفهمد که کارش نمیگیرد، پس تقدسزدایی کرده و تلاش میکند که دلها را از ایمان خالی کند، تردید درست میکند. مردم دیدند کار دارد خیلی ادامه پیدا میکند، نمیشود به سیاسیون اعتماد کرد و نشست و منتظر بود که آقایان در مذاکرات فتنهگران را سر عقل بیاورند. دیدند که دیگر خودشان باید بیایند و همانگونه که رهبری فرمودند "موج حضور مردمی بود که فتنه را خاموش کرد" و ديگر مذاکرات سیاسیون و اقدامات امنیتی نقشی نداشت.
آن چیزی که فتنه را خاموش کرد این بود که مردم دیدند اینها هیچکدام درست به وظیفهشان عمل نمیکنند و مجبورند خودشان به صحنه بیایند و نه دی را رقم زنند و به مهر پایان بر فتنه تبدیل کنند؛ اینها درسهایی است که خیلی از آن نگذشته و امروز هنوز ابعاد آن را نفهمیدهایم و باید روی آن بررسی و دقت کنیم.
معیار برخی برای مصلحت اندیشی به قدرت رسیدن خودشان است
ما یک انتخابات بزرگی در پیش رو داریم؛ اهمیت انتخابات در این است که بعد از جریان فتنه و فتنهگریها برگزار میشود. دشمن به آن امید بسته و امید دارد که انتخابات را به یک چالش برای نظام تبدیل کند و بتواند آبروی از دست رفتهاش را در این انتخابات جبران کند. انواع و اقسام جریانهای انحرافی و فتنهگر در تلاش هستند که در این انتخابات حضور پیدا و با حضور خودشان مجدداً برای نظام چالش درست کنند. حالا ما باید چه کنیم؟ آیا میتوانیم مثل برخی از طريق مذاكره و لابيهاي سياسي و توسل به كانونهاي قدرت و ثروت وارد انتخابات شويم؟
آن كسي كه ادعاي دفاع از انقلاب اسلامي و ارزشها و پايبندي به ولايت فقيه را دارد، بايد نگاهش به آن مسير باشد. خودش را در همه اعمال اجتماعي با اين شاخص بسنجد كه اين كاري كه من ميكنم، مطابق ارزشها و باورها است يا نه، آیا سياسي كاری ميكنم يا مطابق آرمانها حركت ميكنم. اگر مصلحتي بايد انديشيده شود، آن مصلحت انديشي كه ما بايد به آن اعتماد كنيم، خود رهبري است. ما حق نداريم كه به بهانهي مصلحت انديشي كه گمان ميكنيم مصلحت انديشي است و برخي از آن هم مصلحت انديشي كاذب است، بخواهيم براي حفظ آبرو و عزيز شدن خودمان و احياناً به قدرت رسيدن خودمان از اصول و مباني كوتاه بيایيم.
اگر حواسمان را جمع نكنيم، ميبينيم ما هم ميرويم در لشكر كوفيان؛ تفاوت در اين است كه ما مبناي كارمان چيست؟ اگر مبناي مصلحت انديشي ما اين شد كه ما مصلحت انديشي ميكنيم تا خودمان در قدرت بمانيم، حجتی نداريم. اگر ما مصلحت انديشي ميكنيم بهخاطر اينكه فكر ميكنيم اين كار درست است، در حالي كه رهبري مسير ديگري را نشان ميدهند، خب اين چه مصلحتی است كه ما داريم. بزرگترين لطف خداوند به ما وجود رهبر معظم انقلاب است كه با روشنبيني، هوشياري، مكرراً در عرصههاي مختلف راهنماييهاي بزرگوارانه ميكنند، تا ما راه را گم نكنيم.
کسانی که قومیتها را مبنا قرار میدهند، در جورچین دشمن گام بر میدارند
ببينيم رهبري در ماجرای انتخابات تا حالا چه فرمایشاتی داشتند و چند تذكراتي دادند، آنها را بايد جدي بگيريم، از اين به بعد نيز هر چه بفرمایند همان براي ما امر را تمام ميكند و حجت است. عيد فطر امسال فرمودند كه حواستان جمع باشد كه اين انتخابات را امنيتي نكنند. هشدار دادند ما هم بايد حواسمان جمع باشد. دشمن در خيلي جاها از جمله همين استان فارس به دنبال اين است كه به اختلافات دامن بزند و فضا را به اين سمت ببرد كه زمينه نارضايتي و احياناً بحرانها را فراهم كند كه بايد دقت كنيم در جورچين دشمن قرار نگيريم.
آن كساني كه به خيال دفاع از يك كانديدا ميآيند و به ديگران توهين ميكنند، البته ما وظيفه نداريم پاسخ آنهایي را بدهيم كه توهين ميكنند، اما آنها بدانند كه دارند در پازل دشمن حركت ميكنند. كساني كه فضا را به اين سمت بيش ميبرند كه تقابلها را تقویت کنند، كساني كه مبناي تعيين كانديداهايشان اين باشد كه شما از اين قوميت باش يا از آن قوميت باش، بدانند كه در جورچين دشمن حركت ميكنند.
رهبر انقلاب هم در ديدار با نمايندههاي مجلس، هم در كرمانشاه و هم در ديدارشان با دانشجويان و ديدارهاي ديگر فرمودند كه اگر ميخواهيد به كسي رأي بدهيد، حواستان جمع باشد که وابستگان به كانونهاي قدرت و ثرت نباشند. اين يك ملاك روشن و معلوم است. اگر كسي آمد و براي ورود به مجلس به كانونهاي ثروت و قدرت وصل شد، ما نميتوانيم بگویيم كه در چارچوب خطوط رهبري حركت ميكند. حالا نميخواهيم با كسي دعوا كنيم، ولي اين يك شاقول مشخص و معلوم است.
اینکه به خاطر چند نفر به قانون داشتن فوق لیسانس برای ورود به مجلس تفسیر میزنیم، حرمت شکنی است
فرمودند دولت و مجلس حرمت انتخابات را نگه دارند. ما البته هر چيزي را كه قانون شد، بايد قبول كنيم اما اين را يك نكته خيلي برازندهاي در حرمت داري مجلس در انتخابات نميبينيم كه قانوني گذاشته شود كه مثلاً نماينده بايد فوق ليسانس باشد، بعد كه ديدند عدهاي از افراد مورد نظر آنها فوق ليسانس نيستند، از خودشان بيايند يك شرطي بگذارند كه نه، اگر اينها اينطوري شود ما اينها را فوق ليسانس حساب ميكنيم! دو نفر مشكل دارند، يك استفساریه ديگر قرار دهند. اين را ما حرمت شكني انتخابات تلقي ميكنيم. قانون البته لازم الاجراست و كسي نميتواند قانون را زير سوال ببرد. مملكت بدون قانون اداره نميشود. قانون بد، بهتر از بيقانوني است. همهي ما این را ميفهميم و به اركان نظام هم پايبندي داريم ولي این را نوعي حرمتشكني ميدانيم كه يك قانوني بگذاريم و بعد براي يك عده خاص بيايم روي آن تفسير بگذاريم.
البته مجلس محترم در بعضي موارد خدا توفيق داد و اشتباهاتش را جبران كرد. در قضیه دانشگاه آزاد و موضوع وقف آن، بعداً آمد و مصوبه را ابطال كرد. در قضيه طرحي كه مربوط به حقوق مادام العمر نمايندگان مجلس و مديران سياسي بود، بعد از يك هفته رأي خودش را ابطال كرد كه بايد از این اقدامات تشكر كنيم. مجلس محترم نقاط قوت زيادي هم داشت. مثل قانون كاهش سطح روابط با دولت انگليس، يا همين مجلس قانون هدفمند كردن يارانهها را مصوب كرد كه بايد تشكر كنيم كه اينها را تصویب كردند، اما نقاط منفی را هم بايد ببينيم.
رهبر معظم انقلاب فرمودند دولت هم بايد حرمت انتخابات را رعايت كند و مطالبه هم كردند از دولت كه دولتيها مبادا در موضوع انتخابات اعمال نظر كنند، هشدار دادند. بالاخره اين هم مطالبه است كه كساني که در قوه مجريه جزو مجريان انتخابات هستند، بايد حرمت انتخابات را نگه دارند و جانبداري نكنند و همانگونه كه هميشه بوده،از اين به بعد هم باشد.
انتخابات در جمهوري اسلامي ايران كه هميشه يك افتخاري بوده كه حتي ما در زير موشك باران هم در سالهای 66 و 67، بهار 67 مرحله دوم انتخابات مجلس سوم بود، آن سال موشكها ميباريد ولي انتخابات برگزار شد. با فراز و نشيب بالاخره انتخاباتي بود كه مورد تائيد قرار گرفت و مجلس را شكل داد.
باید به آقا اعلام کنیم و نشان دهيم که براي گروهمان و نظرمان استقلالي قائل نيستيم
بنده گمان ميكنم اين عنواني كه براي اين همايش انتخاب شده كه "لبيك يا خامنهاي" است، براي همه ما الزاماتي را به بار ميآورد؛ مهمترين الزام اين است كه ما در صحنه عمل اجتماعي اعلام ميكنيم كه رهبر معظم انقلاب اسلامي، ما براي خودمان، گروهمان و نظرمان استقلالي قائل نيستيم، ما افتخارمان اين خواهد بود كه بتوانيم منويات شما را دنبال كنيم و بتوانيم ببينيم كه شما انگشت اشاراتتان كجاست و ما همان را دنبال كنيم. افتخارمان اين است كه ما جزو تحميلگران به شما و جزو آن گروهي نباشيم كه بخواهيم منويات خودمان را به شما تحميل كنيم، بلكه جزو آنهایي باشيم كه براي شما معونه (کمککار) هستند نه هزينه.
خیلی بد است که در کارها از رهبری هزینه میکنند
خيلي بد است که وقتي از برخی میپرسیم که شما چرا اين اشتباه را كرديد، ميگويند که رهبری به ما چيزي نگفتند و اگر مخالف بودند، اعلام ميكردند. خيلي بد است كه يك عدهاي از رهبري براي خودشان هزينه ميكنند و براي رهبري و نظام هزينه ايجاد ميكنند. خب داريد يك كاري ميكنيد، بروید كار خودتان را بكنيد، چرا هر كاري ميكنيد، ميگویيد كه ما طبق نظر رهبري عمل ميكنيم. بعضي وقتها هم دروغ گفته ميشود، متأسفانه بعضي ادعاهاي كاذب را ما در اين ايام ميشنويم، وقتی از آنها میپرسیم که چرا اين كار را ميكنيد، پاسخ ميدهند به ما گفتهاند؛ اين كه دليل نشد. رهبر معظم انقلاب در ديدار دو سال پيش با دانشجويان صريح فرمودند كه كسي از قول من حرف خصوصي نقل نكند. من آنچه كه لازم باشد مردم بدانند، خودم بيان ميكنم. كسي نبايد بگويد رهبري علني اين را گفتند ولي پشت پرده چيز ديگری گفتند. اين خيلي كار زشتي است كه بعضيها در اين ايام دنبال ميكنند و فضاي كشور را به اين سمت ميبرند كه اشتباهها و خطاهاي خودشان را تبديل به هزينه براي نظام كنند، خيلي كار بدي است.
ما داريم بلند اعلام ميكنيم كه وظیفه ما در جبهه پايداري انقلاب اسلامي اين است كه خودمان را برای رهبری هزينه كنيم. رهبري اگر فرمودند نظر من اين است، ما بايد خودمان را با نظر رهبري تطبيق دهيم، نه اينكه بخواهيم نظر رهبري را يكطوری توجيه كنيم كه كارهاي خودمان در اين وسط به نتیجه برسد. اينها براي ما بار تكليفي دارد و بايد خودمان را با اين شاقول تنظيم كنيم.
مثلاً در خصوص دولت؛ ايشان ماه رمضان امسال فرمودند كه اين بيانصافي است كه ما اقدامات مثبت دولت را ناديده بگيريم. بار اجرایي كشور به دوش دولت است، اما اشتباههايي هم دارد. بايد يك جدول درست كنيم و نقاط قوت را هم بگویيم و نقاط ضعف را هم بگویيم، نه اينكه چون با دولت مشكل داريم و الان هم انتخابات است و فشار اقتصادي هم زياد شده و يك دفعه قیمت برخی اقلام بالا رفته، ما بگویيم كه الآن خوب موقعيتی است و ما که ميخواهيم رأي بياوريم، پس ميگویيم تمام مشكلات اقتصادي گردن دولت است، به دولت حمله ميكنيم كه رأي بياوريم. روشن است که این رفتار، بيانصافي است. از آنطرف هم بي انصافي است كه ما نقاط ضعف را نبينيم و مثلاً به جريان حاشيه ساز دولت بيتوجه باشيم و بگویيم جريان انحراف هيچ چيز نيست.
جریان اغراقی یک خطر جدی است
همچنين، جريان اغراقي يك خطر جدي است و آن را هم بايد ببينيم. از ما برخورد متعادل خواستهاند. اين انتخابات كه در پيشرو داريم، به لحاظ فشار فضاي انتخاباتي امتحان بسيار بزرگي است. امام در پيامي كه به مناسبت انتخابات مجلس دادند، فرمودند كه انتخابات يكي از امتحانهاي الهي است. هر دوره كه انتخابات بوده، اين امتحان خودش را نشان داده است و در اين صحنه نشان داده شده كه چه كساني براي رأي آوردن به هر وسيلهاي دست ميزنند و چه كساني اصلاً رأي آوردن برايشان مهم نيست و ميگويند رأي را براي چه مي خواهيم. رأي را ميخواهيم كه اين نظام را تقويت كنيم و از اين نظام دفاع كنيم، نه اينكه اصل رأي آوردن و رفتن در مجلس برايمان مهم باشد. امتحان اينجاست كه مبناي كار در نزد افراد مختلف چيست.
رهبر انقلاب در سفر كرمانشاه يك تعبير مهمي در خصوص "تشكل ايدهآل اسلامي"كردند. فرمودند که در همه جاي دنيا هم تشكل هست و احزاب هستند. احزاب تشكيل ميشوند و تمام زورشان را ميزنند كه مناصب را بگيرند. فرمودند که ما با اين كار مخالفت نميكنيم، در جمهوري اسلامي هم احزاب مختلفي داريم. امام فرمودند که تشكل ايدهآل ما تشكلي است كه مبناي كارش را هدايت فكري قرار ميدهد. مبناي كار را اين قرار ميدهد كه مردم كه ميخواهند انتخاب كنند، بر يك مبناي صحيح انتخاب كنند. تشكل ايدهآل اسلامي تشكلي است كه هدايت جريان فكري، توحيدي و سياسي را دنبال ميكند. اين يك شاقول است، الان ببينم كه كدام تشكل دنبال اين است كه من به مجلس بروم و کدام تشکل دنبال اين است كه اين گفتمان حفظ شود. اين امتحان است. البته معنياش اين نيست كه اگر امروز از امتحان فوق بيرون آمديم، هميشه موفق باشيم. هميشه بايد از خودمان بترسيم و اين هم يك مقطع است.
نباید بیان و منطق یک تشکل ایدهآل، تصرف صندلیها باشد
در اين مقطع، آن جريان و تشکلی ميتواند ادعا كند كه همسوتر است كه منطق و بيانش، منطق و بيان تصرف صندليها نباشد، بلكه ترويج گفتمان باشد. اينها مطالبي است كه پيچيده نيست، پنهان هم نيست اما نبايد از آنها غفلت كنيم؛ غفلت يعني همين. غفلت يعني يك چيزي روشني را انسان فراموش ميكند، آن هم به لحاظ چيزهاي ديگري كه برايش اتفاق ميافتد. ما بايد به اينجا برسيم كه معيار و شاخص حضورمان در صحنههاي اجتماعي و عمل اجتماعي، عمل به تکلیف باشد، ولو اينكه با عمل به تكليف، ما قدرت سياسيمان را هم از دست بدهيم؛ خوشحالي ما، بايد اين باشد كه به تكليفمان عمل كردهایم.
هفتههاي آينده حوادث پرشتابي را در پيش رو داريم. شما كه اينجا آمدهايد، فریادتان اين است كه در همه اين حوادث، به لطف خدا از ولايت جدا نميشويد. دعايمان اين است كه خدايا كمك كن در اين صحنههاي مختلف و در اين فراز ونشيبها، محور حركتمان اطاعت از رهبري باشد و ما اين را آمادگي براي ظهور مي دانيم. آمادگي براي ظهور همين است كه ما در اطاعت از رهبري، آمادگي خودمان را براي اطاعت از امام معصوم نشان ميدهيم و از خداوند ميخواهيم كه اين توفيق را به ما دهد و اين بالاترين توفيقي است كه ميتوانيم در صحنههاي اجتماعي داشته باشيم. بالاترين توفيق اين نيست كه ما كرسيها را تصاحب كنيم، بالاترين توفيق اين است كه ما به تكليفمان عمل كنيم. منطق امام، منطقي است كه به ما ياد دادهاند، منطقي است كه از كربلا گرفتهاند و خودشان اين را مفصل توضيح دادهاند. فرموده اند كه ما مأمور به عمل به تكليف هستیم و مأمور به نتيجه نيستيم. تكليف ما هر چه هست، بايد به همان عمل كنيم و انشاءالله از خداوند متعال بخواهيم كه اينگونه شود.